سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید رجبعلی جودکی

ای سردار دل ها سلام ،ای روح پاک خدا سلام ،رفتی و ایران را ،وطنت را ،عشقت را تنها گذاشتی . نمی دانم چگونه باید به نبو دنت عادت کنیم و شب را سحر کنیم . هنوز هم وقتی به یاد ان روز خونین می افتم اشک در چشمانم حلقه میزند. ان قدر بزرگ بودی که ایران را در اغوش گرفته بودی اما بعد از شهادتت ایران بود که تو را در اغوش گرفت .تو لایق شهادت بودی و ارزویش می کردی و به ان رسیدی . خوشا به سعادتت سردار


سروان نیروی هوایی ارتش بود و فعالیتش را در ارتش به حد اعلای خویش رسانده بود. فرمانده‌ی پایگاه سوم شکاری همدان شده بود و در جایگاه فرماندهی همیشه در صحنه‌ها حاضر بود و با نیرو‌های زیر دستش نیز به مهربانی رفتار می‌کرد و این اخلاق او با عث شده بود که او را دوست داشته باشند و به فرامینش گوش فرا دهند. ارتباطش با زیردستان اکثراً دلی بود و به همین خاطر در دل همه‌ی نیروهای خودش جای باز کرده بود. او در پنجم مرداد ماه سال 1333 در شهرستان اراک و در خانواده‌ای مذهبی و منظم که به نظم و ترتیب و برنامه‌ریزی در زندگی خیلی اهمیت می‌دادند، دیده به جهان هستی گشود و شاید انتخاب ارتش برای خدمت و کار و فعالیت علاقه‌اش به نظم خاصی بود که داشت. از همان ابتدای کودکی با نماز و قران و اهل بیت(?) آشنا شدو مادرش به احکام شرعی آشنا بود و او را نیز با این گونه احکام آشنا کرد.

رجبعلی دوران کودکی‌اش با شور و شوق و بازی‌های کودکی سپری می‌شد و در همین سال‌ها هم سعی داشت تا بیکار نباشد و کار کند. مدرسه را هم در یکی از دبستان‌های اراک آغاز کرد و توانست با جدیت و تلاشی که داشت خوب درس بخواند و در این کار هم موفق بود. دوره‌ی ابتدایی و راهنمایی‌اش را که سپری کرد برای رفتن به دبیرستان آماده شد. تابستان‌ها کار می‌کرد و سعی داشت تا در خرداد با نمره‌ی قبولی کارنامه‌اش را بگیرد تا تابستان را کار کند و خرج زندگی‌اش را خودش در بیاورد. دیپلم که گرفت به استخدام نیروی هوایی ارتش در آمد و این کار را دوست داشت. در سال 1359 ازدواج کرد و در هنگام شهادت دو فرزند داشت. مهربان و با محبت بود. صله‌رحم را به جا می‌آورد. دلسوز و فداکار بود و قصد داشت در مرخصی مادر، همسر و فرزندش را به مشهد ببرد. در دوران دفاع مقدس فعالیت زیادی داشت تا سرانجام در روز ولادتش در بمباران هوایی پایگاه سوم شکاری همدان به شهادت رسید.


سروان نیروی هوایی ارتش بود و فعالیتش را در ارتش به حد اعلای خویش رسانده بود. فرمانده‌ی پایگاه سوم شکاری همدان شده بود و در جایگاه فرماندهی همیشه در صحنه‌ها حاضر بود و با نیرو‌های زیر دستش نیز به مهربانی رفتار می‌کرد و این اخلاق او با عث شده بود که او را دوست داشته باشند و به فرامینش گوش فرا دهند. ارتباطش با زیردستان اکثراً دلی بود و به همین خاطر در دل همه‌ی نیروهای خودش جای باز کرده بود. او در پنجم مرداد ماه سال 1333 در شهرستان اراک و در خانواده‌ای مذهبی و منظم که به نظم و ترتیب و برنامه‌ریزی در زندگی خیلی اهمیت می‌دادند، دیده به جهان هستی گشود و شاید انتخاب ارتش برای خدمت و کار و فعالیت علاقه‌اش به نظم خاصی بود که داشت. از همان ابتدای کودکی با نماز و قران و اهل بیت(?) آشنا شدو مادرش به احکام شرعی آشنا بود و او را نیز با این گونه احکام آشنا کرد.

رجبعلی دوران کودکی‌اش با شور و شوق و بازی‌های کودکی سپری می‌شد و در همین سال‌ها هم سعی داشت تا بیکار نباشد و کار کند. مدرسه را هم در یکی از دبستان‌های اراک آغاز کرد و توانست با جدیت و تلاشی که داشت خوب درس بخواند و در این کار هم موفق بود. دوره‌ی ابتدایی و راهنمایی‌اش را که سپری کرد برای رفتن به دبیرستان آماده شد. تابستان‌ها کار می‌کرد و سعی داشت تا در خرداد با نمره‌ی قبولی کارنامه‌اش را بگیرد تا تابستان را کار کند و خرج زندگی‌اش را خودش در بیاورد. دیپلم که گرفت به استخدام نیروی هوایی ارتش در آمد و این کار را دوست داشت. در سال 1359 ازدواج کرد و در هنگام شهادت دو فرزند داشت. مهربان و با محبت بود. صله‌رحم را به جا می‌آورد. دلسوز و فداکار بود و قصد داشت در مرخصی مادر، همسر و فرزندش را به مشهد ببرد. در دوران دفاع مقدس فعالیت زیادی داشت تا سرانجام در روز ولادتش در بمباران هوایی پایگاه سوم شکاری همدان به شهادت رسید.